محل تبلیغات شما

باران آمد

حتی سیل هم

درخت ها پوست ترکاندند

و حتی آلبالو ها هم از دل شاخه های خشک بیرون زدند

تمام ترشی زندگی را گرفتم و لواشک کردم

زمستان را دواندم و پاییز را رنگ زدم

تا پارسالم به امسالت نگوید بالای چشمت ابروست

میترسم آنقدر دیر شود که 

زمزمه ی هنوز گوشم را کر کند

هنوز هم مانده

هنوز هم نیامده

هنوز هم نشد

یا چشمانم مانند یعقوب سپید شود

و آن روز اگر تو معجزه ای نیاوری

حتی اگر کلاغ هم به خانه اش برسد

این قصه نا تمام خواهد ماند

 

 

تو با خودت باش باقیش با من

دنیارو بدون خودم نمیخوام

بهار بارور از آرزوهای محال

هم ,شودو ,سپید ,روز ,تو ,ای ,سپید شودو ,یعقوب سپید ,مانند یعقوب ,چشمانم مانند ,شودو آن

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مثل آزادی یک شاپرک تازه نفس